داستان واقعی آنابلعروسکی که به افسانهای ترسناک تبدیل شد
آنابل، نامی که برای بسیاری یادآور عروسکی تسخیر شده است که در فرهنگ عامه به یکی از نمادهای ترسناک تبدیل شده است. در حالی که فیلمهای ترسناکی مانند “آنابل” (2014) و “احضار روح” (2013) این داستان را به دنیای سینما آوردهاند، واقعیت پشت این داستان نیز به همان اندازه وحشتناک و تکاندهنده است. در این مقاله، به بررسی داستان واقعی عروسک آنابل، از زمانی که برای اولین بار توسط یک پرستار جوان در دهه 1970 خریداری شد تا زمانی که در “موزه اسرارآمیز” اد و لورین وارن قرار گرفت، میپردازیم.
آغاز داستان
داستان واقعی آنابل از سال 1970 آغاز میشود. یک دانشجوی جوان پرستاری به نام “دونا” از مادرش یک عروسک “راگدی آن” به عنوان هدیه تولد دریافت کرد. این عروسک در ابتدا به نظر عروسکی معمولی و بیضرر بود و دونا آن را در آپارتمانی که با دوستش “انجی” زندگی میکرد، نگه داشت. اما به زودی اتفاقات عجیبی پیرامون این عروسک شروع به رخ دادن کرد.
دونا و انجی متوجه شدند که عروسک در حالی که هیچکس به آن دست نزده بود، در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرد. گاهی عروسک را در اتاق نشیمن میدیدند، در حالی که صبح آن را روی تخت خواب گذاشته بودند. به تدریج، فعالیتهای غیرعادی بیشتری نیز مشاهده شد، مانند پیدا کردن تکههای کاغذ پاره شده با نوشتههای کودکانه که درخواست کمک داشتند.
آغاز وحشت
وقتی فعالیتهای عجیب ادامه پیدا کرد، دونا و انجی از دوستشان “لو” کمک خواستند. لو که به موضوعاتی مربوط به ماوراءالطبیعه علاقهمند بود، به عروسک شک کرد و به دختران هشدار داد که ممکن است چیزی شیطانی در این موضوع دخیل باشد. کمی بعد، لو تجربهای وحشتناک را با آنابل تجربه کرد. او یک شب در خواب به وسیله عروسک حمله شد و احساس کرد که عروسک بر روی سینهاش نشسته و قصد خفه کردنش را دارد.
در همان زمان، دونا و انجی تصمیم گرفتند تا به مشاور معنوی مراجعه کنند. این مشاور پس از انجام تحقیقات و برگزاری یک جلسه احضار روح، به آنها گفت که روح یک دختر جوان به نام “آنابل هیگینز” در این عروسک ساکن است. روح ادعا میکرد که پیش از این در محلی که اکنون آپارتمان دونا و انجی در آن قرار دارد، زندگی کرده و از دختران خواست تا اجازه دهند در عروسک باقی بماند. دلرحمی دونا و انجی سبب شد تا آنها به روح اجازه دهند تا در عروسک باقی بماند.
ورود اد و لورین وارن
اما به زودی مشخص شد که تصمیم دونا و انجی اشتباه بوده است. اتفاقات وحشتناکتر و آسیبرسانتر شروع شد و دونا تصمیم گرفت از یک محققین معروف مسائل ماورایی یعنی اد و لورین وارن کمک بگیرد. پس از بررسی وضعیت، وارنها به این نتیجه رسیدند که آنچه در عروسک حضور دارد، در واقع روح یک کودک نیست، بلکه یک موجود شیطانی است که قصد دارد خود را به عنوان روح کودک جا بزند تا بتواند کنترل بیشتری روی قربانیانش داشته باشد.
وارنها با کمک کشیشی به نام پدر کوک، مراسمی مذهبی برای تطهیر عروسک انجام دادند و آنابل را به موزه خود، “موزه اسرارآمیز وارنها” در کانکتیکات منتقل کردند. وارنها عروسک را در یک جعبه شیشهای قفل شده نگه داشتند و هشدار دادند که هر کسی که سعی کند این جعبه را باز کند، ممکن است با عواقب جدی و مرگبار مواجه شود.
افسانه ادامه دارد
از آن زمان تاکنون، عروسک آنابل در موزه وارنها قرار دارد و همچنان به عنوان یکی از مشهورترین اشیاء تسخیر شده جهان شناخته میشود. برخی بازدیدکنندگان موزه گزارش دادهاند که هنگام نزدیک شدن به جعبه عروسک احساس ناخوشایندی دارند یا شاهد اتفاقات عجیبی بودهاند. در حالی که برخی این داستانها را به عنوان افسانههای ترسناک رد میکنند، دیگران معتقدند که آنابل یک نمونه واقعی از وجود ارواح و فعالیتهای شیطانی است.
نتیجهگیری
داستان واقعی عروسک آنابل همچنان یکی از پرابهتترین و مشهورترین داستانهای ترسناک در دنیای ماوراءالطبیعه است. چه این داستان را واقعی بدانیم و چه به عنوان یک افسانه، نمیتوان انکار کرد که آنابل به نمادی از ترس و ناشناختهها تبدیل شده است. این داستان نشاندهنده قدرت خیال و ترس است که همواره بخشی از فرهنگ بشری بوده است و تا به امروز نیز به قوت خود باقی مانده است.